Page images
PDF
EPUB

چه خواهد بود (۳۸) که عيسي بايشان فرمود بدرستي که بشما میگویم شما که مرا متابعت نمودید در تولد نو اندر آن زمان که فرزند انسان بر کرسی جلال خود نشیند شما نیز بر دوازده تخت جلوس خواهید نمود و حکم راني بر دوازده فرقه اسرائیل خواهید نمود (۲۹) و هر کس که خانها یا برادران یا خواهران یا پدر یا مادر یا زن یا فرزندان یا زمینها را بجهة اسم من رها کرده است صد مانند آن را خواهد یافت و وارث حیات ابدي خواهد گردید (۳) لیکن بسا مقدمي که موخر خواهد گشت و موخري که مقدم خواهد

گردید.

*

باب بیستم مشتمل برسي و برسي و چهار (آيه

(۱) از آنرو که ملکوت آسمان صاحب خانه را ماند که بامدادان بجهة گرفتن عمله از براي تاکستان خود روان گردیده بود (۲) پس با عمله هر روز بديناري قرار داد نموده ایشان را به تاکستان خود روانه نمود (-) و در ساعت سیوم بیرون رفته اشخاص دیگر را بي کار در بازار ایستاده دید (۴) ایشان را گفت که شما نیز به تاکستان بروید که آنچه باید بشما خواهم داد ایشان بآنجا رفتند (ه) و نیز در ساعت ششم و نهم بيرون رفقة بهمان وضع بعمل آورد (1) و نزديك بساعت یازدهم نیز بیرون رفته بعضي ديكورا بي کار ایستاده دید ایشان را گفت بچه سبب تمامي روز در اینجا بي کار ایستاده اید (1) وي را آنها گفتند زانرو که کسی ما را نگرفته است ایشان را گفت که شما نیز بسوي تاكستان بروید که حق خود را خواهید یافت (۸) و چون شام گشت صاحب تاکستان وکیل خود را فرمود که مزدوران را طلب نما و از آخریها گرفته تا باولیها اجرت آنها را بآنها تفویض نما (1) و چون آن یازده ساعتيها آمدند هر نفري ديناري يافتند (۱۰) پس آن اولیان حاضر گشته گمان نمودند که زیاده تر خواهند یافت که ایشان نیز هر نفري ديناري يافتند (۱۱) پس آن را گرفته با صاحب خانه گله نموده (۱۲) گفتند که تو این پسینیانرا

*

كه يك ساعت کار کرده اند با ما که متحمل صعوبت و حرارت روز گردیده ایم قرین نموده (۱۳) و او به يکي از آنها جواب داده گفت عزیز من من هیچ ظلمي بر تو ننموده ام آیا که تو بديناري از من راضي نگشتي (۱۴) پس حق خود را گرفته روانه شو که من این متاخر را چون اجرت تو خواهم داد (١٥) آیا جائز نیست مرا که آنچه خواهم با مالِ خویش بعمل آرم و یا آنکه نيكيء من موجب بديء چشم تو شده است (۱۶) و هم بر این قیاس پسینیان پیشینیان و اولیان آخریان خواهند بود زیرا که خوانده شده گان بسیار اند و برگزیدهگان کم ((۱۷) در اثناي رفتنِ عيسي باورشلیم دوازده شاگرد خود را خفیه در راه طلب نموده فرمود (۱۸) که اینک باورشلیم میرویم و فرزند انسان بروسای کهنه و نویسندهگان تسلیم کرده خواهد شد و ایشان حکم بقتل وی خواهند نمود (۱۹) و بجهة استهزا و ضرب و صلب به قبائلش خواهند سپرد و در روز سیوم خواهد برخاست * (۲۰) آنگاه مادر اولاد زبدي با فرزندان خویش او را سجده نموده استدعا كنان نزدِ وي آمد (۲۱) وي را گفت که چه میخواهی گفت مقرر فرما که این دو فرزند من در ملکوت تو يکي بر يمين و يكي بر يسارت بنشينند (۲۲) پس عيسي جواب داده فرمود که نمیدانید که چه چیز را سوال مینمائید آیا که

بر

که

آشاميدن قدحي من

از آن

خواهم آشامید و یافتن آن غسلي را که خواهم یافت قادر میباشید من

معتين

گفتندش بلي مي توانیم (۳۳) ایشان را فرمود که البته از قدح من خواهید آشامید و آن غسلي را که من می یابم خواهید یافت لیکن نشستن بر دست راست و چپ من زانِ من نیست که بدهم جز آناني را که از پدر من شده اند * (۲۴) چون آن ده نفر دیگر این سخن را شنیده بر آن دو برادر خشم گرفتند (۲۵) پس عیسی آنها را پیش خوانده فرمود که مطلع هستید که امراء قبائل بر آنها خداوندي مينمايند و بزرگان بر آنها سروري (٣٦) لیکن در میان شما چنین نخواهد بود بلکه هر که خواهش این دارد که

مینمایند

در میان شما بزرگ گردد خادم شما گردد (۲۷) و هر کس که ارادهء آن دارد که در میان شما مقدم باشد ملازم شما باشد (۲۸) چنانچه فرزند انسان براي مخدومی نیآمده است بلکه بجهة خادمي و از بهرِ آنکه جان خویش را فداي خلق بسياري نمايد * (۲۱) و چون از پریحو بیرون میرفتند گروه بسياري در قفاي وي روان شدند (۳۰) كه اينك دو مرد كور كه بر كنار راه نشسته بودند چون شنیدند که عیسی در گذار است فریاد کنان گفتند خداوندا فرزندِ داودا بر ما ترحم فرما (۳۱) آن گروه آنها را نهیب نمودند تا

[ocr errors]

خاموش گردند لیکن آنها بیشتر فریاد کرده گفتند عيسي ابن داودا بر ما

ترحم فرما (۳۲) پس عيسي ایستاده و آنها را پیش خوانده فرمود چه خواهید تا با شما بعمل آورم (۳۳) گفتندش خداوندا که ديده هاي ما باز شود (۳۴) پس عيسي ترحم فرموده ديده هاي آنها را مس فرمود که في الفور چشمان آنها بينائي خود را یافت و آنها بر قفاي وي روان گردیدند

(1)

آمدند

*

(باب) بیست و یکم مشتمل بر چهل و شش (آیه

چون نزديك باورشلیم رسیدند و به بیت فاكي بر دامن کوه زيتون عيسي دو نفر از شاگردان خود را فرستاده (۲) فرمود که در این قریه که مقابل شماست بروید که در ساعت ماده الاغي را بسته و کره را با وي خواهيد یافت پس آنها را باز نموده نزد من آید (۳) و هرگاه که کسي شمارا چيزي بگوید گوئید که خداوند بآنها احتیاج دارد که در ساعت آنهارا روانه خواهد نمود (۴) و همه گی این چیزها واقع گردید تا کامل گردد آنچه بوساطت پیغمبر گفته شده بود که میگفت (ه) بگوئید دختر صیتون را که اینک پادشاه تو نزد تو مي آيد با فروتني و سوار شده بر الاغي بر كرهه باركشي (1) پس آن شاگردان رفته چنانچه عیسی بایشان فرموده بود عمل نمودند (۷) و ماده الاغ و کره را آوردند و رختهاي خود را بر آن گسترده و او را بر آن نشانیدند (۰) و

جمع بسياري رختِ خود را در راه فرش مینمودند و بعضی شاخهارا از

W

[ocr errors]

درختان بریده در راه مي گستردند (۱) و آن گروه که پیش رو و آنان که در قفاي وي بودند فریاد کنان میگفتند هوشعنا فرزند داود را است فرخنده كسي كه باسم خداوند مي آيد هوشعنا در ملاء على * (۱۰) و چون واردِ أُورشليم گردید همه گيء ساکنان آن شهر مضطرب گشته گفتند که این کیست (۱۱) و آن جماعت گفتند که این عيسي پيغمبر ناصرِيء جليلي است * (۱۲) پس عيسي باندرون هيكل خدا رفته و همه گيء آناني را که خرید و فروخت مینمودند بيرون نمود وتختهاي صرافان و كرسيهاي کبوترفروشان را واژگون ساخت (۱۳) ایشان را گفت که نوشته شده است که خانه من به بيت الدعا نامیده

و

خواهد شد و شما مغارهء دزدانش ساخته اید (۱۴) پس کوران و شلها اندرونِ آمده آنها را شفا بخشید (۱٥) و چون رؤساي کهنه و نویسنده گان مشاهده نمودند آن عجائب را که بعمل میآورد و آن اطفال را که در درون

هيكل نزد وي

هيکل با فریاد میگفتند که هوشعنا فرزندِ داود را است غضبناك گشته (۱۶) ویرا گفتند که آيا مي شنوي آنچه را اینها میگویند عیسی آنها را گفت که آری آیا هرگز نخوانده اید که از دهن اطفال و کودکان ثنائي را خواهم ساخت (۱۷) پس آنها را را گذاشته از آن شهر بیرون رفته در بیت علیاه آمد

وا

و

و شب را در آنجا بسر برد * (۱۸) و بامدادان چون بشهر مراجعت مینمود گرسنه گشته (۱۹) که در اثناي راه درخت انجیري را مشاهده فرموده نزد آن آمده بجز برگ بر آن هیچ نیافت پس با و گفت که من بعد هیچ میوه به تو نمو نكناد که درخت انجیر در ساعت خشک گردید (۲۰) و چون شاگردان وی آنرا دیده تعجب نموده گفتند که چه بسیار زود درخت انجیر خشك گردید (۲۱) که عیسی آنها را جواب داده فرمود که بدرستي که بشما میگویم که اگر اعتقاد آرید و شك ننمائید نه همین را که بدرخت انجیر واقع گشت خواهید نمود بلکه هرگاه این کوه را بگوئید که داشته و بدریا افکنده شود

بر

چنین خواهد گشت (۲۲) و تمام چیزهائي را که بدعا بعقيدهء درست طلب

نمائید خواهید یافت * (۳۳) و چون در هیکل آمد در حالتی که وعظ مینمود رؤساي كهنه و بزرگان آن قوم نزد وی آمده گفتند بچه اقتدار این اعمال را مينمائي و کیست که این اقتدار را بتو داده است (۲۴) عيسي آنها را جواب داده فرمود که من نیز از شما يك سخن خواهم پرسید اگر از آن مرا مطلع سازید من نیز شما را خواهم گفت که بکدام قدرت این اعمال را مینمایم (٢٥) غسل تعمید دادن یحیی از کجا میبود آیا از آسمان یا از خلق و ایشان در دلهاي خود گفتند که اگر گوئیم که از آسمان بود بما خواهد گفت چرا بوي اعتقاد نیآوردید (۲۶) و اگر گوئیم که از خلق بود از مردم خوف

پس

داریم زانرو که تمام خلق يحيي را پيغمبر میدانند (۲۰) پس عيسي را جواب داده گفتند که ما نمیدانیم فرمود که من هم شمارا نمیگویم که بچه اقتدار این اعمال را مینمایم * (۲۸) لیکن چه تصور مینمائید كه يك شخص را دو پسر میبود نزد نخستین آمده گفت اي فرزند برو و در تاکستان من امروز بشغلي متوجه شو (۳۱) جواب داده گفت که نخواهم رفت و بعد از آن پشیمان گشته متوجه آن سمت گردید (۳۰) پس نزد دویمین آمده بهمان وضع تكلم نمود او جواب داده گفت خداوندا خواهم رفت و نرفت (۳۱) آیا از آن دو نفر کدام خواهش پدر خود را بعمل آورده است گفتند که نخستین پس عيسي بآنها گفت که بدرستي بشما میگویم که باج گیران و زناکاران قبل از شما داخلِ ملکوت خدا ميگردند (۳۲) زانرو که يحيي از راه راستي نزد شما آمده بود بر او اعتقاد نیآوردید و باج گیران و فاحشه ها بوي ايمان آوردند شما مشاهده نموده بالاخره پشیمان نشدید تا آنکه اعتقاد آرید (۳۳) و این مثل دیگر را بشنوید صاحب خانه تاکستاني را غرس نموده آنرا محصور نمود و شیره خانه در او گنده و برجي بنا گذارده و آنرا بباغبانان سپرده بسوي ملك ديگر شتافت (۳۴) و چون موسم میوه ها نزديك گشت ملازمان خود را بجهة تحصيل ميوه هاي آن نزد باغبانان روانه نمود (۳۵) لیکن

و

بوي

E

« PreviousContinue »