Page images
PDF
EPUB

باغبانان ملازمانش را گرفته بعضی را زدند و بعضي را کشتند و بر بعضي رجم نمودند (۳۶) باز ملازمان دیگر را بیش از اوّل فرستاده بهمان وضع بآنها رفتار نمودند (۳۷) بالآخره فرزند خود را نزد ایشان فرستاده گفت که البته فرزند مرا حرمت خواهند داشت (۳۸) لیکن باغبانان چون فرزند را ملاحظه نموده با خود گفتند که این وارث است بیائید تا او را کشته میرانش را بچنگ آریم (۳۹) پس او را گرفته و در خارج تاکستان برده مقتول نمودند (۴۰) آیا چون صاحب تاکستان آید با مزدوران چه خواهد کرد (۴۱) گفتند که یقین که زشت کاران را برشتي هلاک خواهد نمود و تاکستان را بباغبانان دیگر تسلیم خواهد نمود و آنها میوه ها را در فصل آنها بوي تسليم خواهند نمود (۴۲) پس

وو

عيسي آنها را فرمود که آیا هرگز در کتب مطالعه نکرده اید که آن سنگي را که معمارانش ره نمودند سر زاویه واقع شد این مقدمه از جانب خدا واقع گردید و در نظر ما عجیب است (۴۳) از اینجا است که شمارا میگویم که ملکوت خدا از شما گرفته و بقبیله که ثمرش را خواهند فرستاد سپرده خواهد گشت (۴۴) و هر کس که بر این سنگ افتد خواهد شکست و بر هر کس که

[ocr errors]

افتد نهمش خواهد ساخت * (۴۵) و چون رؤساي كهنه و فریسیان مثالهایش را شنیدند در یافتند که در باره آنها تکلم مینماید (۱۴۶) قصد نمودند که بر دست اندازي نمايند لیکن از مردم می ترسیدند زانرو که پیغمبرش

وي

میدانستند

*

باب) بیست و دویم مشتمل بر چهل و شش آیه

(1) و دیگر بار عیسی آنها را در مثلها مخاطب فرموده گفت (۲) که ملکوت آسمان پادشاهي را ماند که بجهة فرزند خويش سوري ترتيب نمود (۳) و ملازمان خویش را بجهة خواندن خوانده شدهگان بسور فرستاد لیکن ایشان نخواستند که بیآبند (۴) باز ملازمان دیگر را فرستاده گفت موعودین را خبر نمائید که اینك خوان خود را مهیا نموده ام و گوساله ها و پرواریهای من

M

عروسي

از

شخص

کشته گردیده و همه چیزها آماده گشته است بعیش آئید (ه) و ایشان سهل انگاري نموده راه خویش گرفتند يکي بجانب مزرعه خويش و ديگري بتجارت خویش (1) و بقیه آنها ملازمانش را گرفته خفت دادند و بقتل رسانیدند (۷) چون سلطان را از آن مقدمه آگاهي حاصل گرديد خشم بر وي مستولی گشته لشکریان خود را فرستاده و آن قاتلان را مقتول ساخت و شهر آنها را سوخت (۸) پس ملازمان خویش را فرمود که بدرستي که اسباب عيش مهیا است لیکن طلبیدهگان مستحق نبودند (1) لهذا بشوارع عامه رفته هر کس را که بیابید بعیش دعوت نمائید (۱۰) و ملازمان در سر راه ها رفته بد و خوب هر کس را که یافتند جمع نمودند چنانچه حجله نشیننده گان مملو گردید (۱۱) وملك بجهة تفرح مجلسیان درون آمده شخصی را در آنجا ملاحظه فرمود که لباس عیش نپوشیده بود (۱۲) ویرا گفت اي مرد بچه سبب لباس عیش در بر نکرده به اینجا داخل گشته آن خاموش گردید (۱۲) پس سلطان ملازمان را فرموده که دست و پایش را بسته برده در ظلمت خارجی اندازیدش که در آنجا گریه و فشار دندان خواهد بود (۱۴) زیرا که طلبیده گان بسیار و بر گزیده گان کم اند . (ه ) پس فریسیان رفته شو را نمودند که او را در گفتگو گرفتار سازند (۱۲) پس شاگردان خویش را با هیرودیان نزد وی فرستاده گفتند استادا مارا معلوم است که صدیق هستي و راه خدارا براستي تعليم مينمائي و از کسي نمي انديشي زانرو که بظاهر خلق نمي نگري (iv) پس ما را از آنچه بتو می نماید ارشاد فرما آیا که قیصر را جزیه دادن جائز است یا نه (۱۸) عیسی شرارت آنها را يافته فرمود اي رياكاران چرا خواهید که در تجربه آم اندازید (۱۱) زر جزیه را بمن نمائید آنها ديناري را بوي دادند (۲۰) پس آنها را فرمود که این صورت و رقم از کیست (۲۱) گفتندش که زان قیصر لست پس آنها را فرمود که چيزهاي قيصري را بقيصر و چيزهاي خدائي را بخدا تسليم نمائید (۳۲) و ایشان این سخن را شنیده تعجب نموده

*

اورا

در

گذاشته روان شدند * (۲۳) و هم آن روز تني چند از صادوقیان که بقیامت قائل نیستند نزد وی آمده سوال نمودند (۲۴) و گفتند استادا موسي فرموده است که هرگاه کسي بي فرزند فوت شود باید برادر وی زنش را بعقد خویش در آورده نسلِ برادر خویش را جاری سازد (۳۵) و بودند در میان ما هفت برادر که نخستین ایشان زن گرفته و مرد و از آنجا که فرزندي نداشت زن او به برادرش رسید (۲۶) و همچنین دویم و سیوم ایشان تا هفتم (۲۷) و بعد از همه آن زن نیز فوت گردید (۳۸) پس در روز قیامت آن زن کدام يك از آن هفت نفر خواهد بود زیرا که تمامي آنها او را نگاه داشته بودند (۲۱) پس عيسي آنها را جواب فرمود که چون مضمون كتب و قدرت خدارا نیافته اید خطا مینمائید (۳۰) زیرا که در روز قیامت نه نكاح مي

کنند

و نه بنکاح داده میشوند بلکه در آسمان چون ملائکهء خدا میباشند (۳۱) آیا که مطالعه ننموده اید آنچه از خدا در بارهء بر خاستن مرده گان بشما

[ocr errors]
[ocr errors]

*

[ocr errors]
[ocr errors]

و

گفته شده است (۳۲) که خدای ابراهیم و خداى اسحق و خداى يعقوب منم و خدا خدای مردهگان نیست بلکه خدای زندهگان است (۳۳) و مردم این سخن را شنیده از تعلیم وی تعجب نمودند (ع) و چون فریسیان شنیدند که صادوقیان را ملزم ساخت با هم جمع گردیدند (٣٥) پس يکي از آنها که فقیه بود از وی بر سبیل امتحان سؤال نموده گفت (۳۶) ای استاد حکم بزرگ در شریعت چیست (۳۰) عیسی ویرا گفت که آن خداوندیرا که خدای تست بهمه گیء دل و همه گيء جان و همه گيء اندیشه خود دوست دار (۳۸) که نخستین و بزرگترین احکام این است (۳۹) و دویم چون آن است که آشنای خویش را چون خود دوست دار (۴۰) و همه گيء توریت و رسائل رسل باين * دو حكم معلق اند (۴۱) و چون فریسیان جمع گردیدند عيسي از آنها سؤال نموده (۴۲) فرمود در بارهء مسیح چه تصور مینمائید که او فرزند کیست گفتند که او فرزند داود است (۱۹۳) با آنها فرمود که پس چگونه داود در روح

W

[ocr errors]
[ocr errors]

او را خداوند خواند که گفت (۴۴) خداوند خداوند مرا گفت که بر دست راست من بنشین تا دشمنان تو را قدمگاه پایهای تو سازم (۴۰) پس هرگاه داود او را بخداوند ملقب نمود چگوند فرزند او باشد (۱۴۲) هیچ کس قدرت جواب وي به یک کلمه نداشت و از آن روز هیچ کس بار دیگر جرات پرسیدن از وي ننمود

*

باب بیست و سیوم مشتمل برسي و نه آيه)

(۱) آنگاه عیسی با آن جماعت و شاگردان خود تکلم فرموده (۲) گفت که نویسنده گان و فریسان بر گرسيء موسي نشسته اند (۳) پس هر چه شمارا امر کنند که فرا گیرید فرا گیرید و بکار برید لیکن چون اعمال آنها عمل ننمائید زانرو که میگویند و نميکنند (۴) زیرا که بارهاي گران عسر الحمل را ميبندند و بر شانهاي خلق میگذارند ليكن به يك انگشتی از انگشتان خود آنها را حرکت نمیدهند (ه) و تماميء اعمال خود را بجهة آنکه منظور نظر خلق گردند بجا میآرند چه تعویذهاي خويش را عریض مینمایند و دامنهاي لباس خود را بزرگ مي سازند (1) و دوست میدارند در ضيافات بالاي مجالس را در مجامع صدررا (۷) و سلام را در بازارها و اینکه از زبانهاي خلق به ربي ربي خوانده شوند (۸) لیکن شما به ربي مخاطب مشوید که پیشرو شما يكي است یعنی مسیح و همه گيء شما برادران هستید (1) و هیچ کس را بر زمین آنکه شما يکي است يعني در آسمان است

پدر مگوئید زانرو

که

پدر

(١٠) و نه به پیشوا مسمّي شويد زانرو که پيشواي شما يكي است يعني مسيح (۱۱) آنکه بزرگترین شما است خادم شما خواهد بود (۱۲) و هر کس که خویش را بلند گیرد پست خواهد گشت و هر که خود را پست ميسازد بلند خواهد گشت * (۱۳) لیکن اي نویسنده گان و فريسيان رياكار واي بر حال شما زانرو که درهاي ملکوت آسمان را بر روي خلق میبندید چنانچه نه خود داخل مي شويد و نه داخل شوندهگان را اذن دخول میدهید (۱۴) واي برحال شما

[ocr errors]

اي نويسنده گان و فریسیان ریاکار زانرو که خانه هاي بيوه زنان را مي بلعيد طول نماز را بجهة روپوش بجا می آرید بنابراین شدیدترین عذابها را خواهید یافت (١٥) و واي بر حال شما اي نويسنده گان و فریسیان ریاکار زانرو که بر و بحورا بجهة آنكه يك شخص را در طریق داخل نمائيد مي گرديد و چون

[ocr errors]
[ocr errors]

داخل شود او را دو مرتبه پست تر از خود ابن الجهنم میسازید (١٦) و واي بر حال شما اي راهبران نابینا که میگوئید که قسم شخصي که بهيكل قسم خورد اعتباري ندارد و لیکن کسی که بطلاي هيكل قسم خورد باید ادا کند (۱۷) اي احمقان و كوران آیا کدام بزرگتر است طلا یا هیکل که طلارا منزه مینماید (۱۸) و اینکه قسم هر کس که بقربانگاه سوگند خورد معتبر نیست لیکن هر کس که بآن هدیه که بر آن است سوگند خورد بایدش بجا آوردن (۱۹) اي ابلهان و كوران کدام بزرگتر است هدیه یا هدیه گاه که هدیه را محترم میسازد (۲۰) پس هر کس که بقربانگاه سوگند خورد به آن و به هر چه بر آن است سوگند خورده است (۲۱) و هر کس که بهیکل سوگند خورد هم که در آن ساکن است سوگند خورده است (۲۲) اما آنکه بآسمان

بان

و هم بآن سوگند خورد هم بتختِ خدا و هم به آنکه بر آن نشسته است قسم خورده است (۲۳) واي بر حال شما اي نويسنده گان و فریسیان ریاکار که پودینه و شبت و زیره را عشر میدهید و بزرگترین احکام شریعت را که عدالت و رحمت و ایمان است ترک نموده اید با بست که اینها را بجا آرید و آنها را ترك ننمائید (۲۴) اي راهبران کور که بجهة بشه صافي را بکار مي برید و شتر را فرو مي بريد (٢٥) واي بر حال شما اي نويسنده گان و فریسیان ریاکار زانرو پیاله و بشقاب را طاهر میسازید و حال آنکه باطن آنها از طمع و بي پرهيزي پر است (٢٦) اي فريسيء كور اوّل باطن كاسه و بشقابرا طاهر ساز تا ظاهر آنها نیز طاهر گردد * (۲۷) واي بر حال شما اي نويسنده گان و فريسيان ریاکار زآنکه چون گورهاي گج کاري شده را مي مانيد که از بیرون نیکو مینماید

که بیرون

« PreviousContinue »