Page images
PDF
EPUB

در حالت حیاتِ خود میگفت که بعد از سه روز خواهم برخاست (۶۴) بدین جهة بفرما که تا روز سیوم آن قبر را محافظت نمایند که مبادا شاگردان وي در شب آمده آن را بدزدند و بمردم بگویند که از مرده گان برخاسته است و گمراهي آخر از اول افزون تر گردد (٦٥) پیلاطس آنها را گفت که شما خود کشیکچیان دارید رفته بآن نخو که میدانید محافظت نمائید (11) و ایشان رفته قبررا بقرار دادن کشیکچیان و مهر نمودن سنگ محافظت نمودند

باب بیست و هشتم مشتمل بر بیست آیه

*

(۱) و در آخر سبت سفیده دم روز اول هفته مریم مندلیه و مریم دیگر بجهة مشاهده قبر آمدند (۲) که ناگاه زلزله عظيمي واقع گشته از آنرو که فرشته خداوند از آسمان نزول نموده پیش آمده آن سنگ را از سر قبر غلطانید و بر آن بنشست (۳) که جبهه او مانند برق و لباس وي چون برف سفید بود (۴) و نگاهبانان از هیبتش شده مبهوت چون مرده گان گردیدند (ه) پس آن فرشته توجه بان زنان نموده گفت شما خوف ننمائید زانرو که میدانم در تفحص عيسيء مصلوب مي باشيد (1) و او در اینجا نیست زیرا که چانچه گفته بود برخاست بیائید و جائي که خداوند خوابیده بود ملاحظه نمائید (۷) و بسرعت رفته شاگردانش را اعلام کنید که از مرده گان برخاسته است و اينك او پیش از شما به جلیل میرود و در آنجا او را خواهید دید و اينك شمارا من مطلع نمودم (۸) و ایشان بسرعت از قبر بترس و خرميء عظیم بیرون آمده بجهة اخبار شاگردان او روان گردیدند * (۱) و هنگامي که بجهة اخبار شاگردان او میرفتند ناگاه عیسی با ایشان بر خورده سلام داد و ایشان پیش آمده پایهایش را گرفته او را سجود نمودند (.) آنگاه عیسی ایشان را فرمود که مترسید و رفته برادران مرا خبر نمائید که بناحیهء جليل روند که مرا در آنجا خواهند دید (۱۱) و در آن وقت که میرفتند اينك چند نفر از کشیکچیان در شهر آمده از جمیع چيزهائي که واقع شده بود

[ocr errors]

مبلغ

در

روساي كهند را مطلع نمودند (۱۲) و ایشان با مشائخ جمع شده و شورا نموده متعددي بان سپاهیان دادند (۱۳) و گفتند که بگوئید که شاگدانش شب در وقتي که ما در خواب بودیم آمده او را دزدیدند (۱۴) و هرگاه که این مقدمه بگوش حاکم رسد او را مجاب و شمارا فارغ خواهیم نمود و ایشان آن مبلغ را گرفته چنانچه تعلیم یافته بودند بعمل آوردند و این تا امروز در میان یهود مشهور است * (١٦) و آن یازده شاگرد بسوي

(10)

خن

كه جليل بان كوهي عيسي بانها اشاره فرموده بود شتافتند (۱۷) و اورا مشاهده کرده ویرا سجود نمودند ليكن بعضي شك كردند (۱۸) پس عيسي پیش آمده و بآنها تكلّم فرموده گفت که تماميء قدرت در آسمان و زمین بمن عطا شده است (۱۹) لهذا بروید و تماميء قبائل را از شاگردان نمائید بغسل تعمید دادن آنها را باسم اب و ابن و روح القدس (۲۰) و آنها را بمحافظت

کردن هر آنچه شما را فرمودم امر نمائید و اینك دايم تا انقضاي جهان با شما میباشم * آمین

*

تمام شد کتاب انجيل متى

کتاب انجیل مرقس

مشتمل

بر شانزده باب

باب اول مشتمل بر چهل و پنج

[ocr errors]

آیه)

در

(1) آغاز بشارت عيسيء مسیح فرزند خدا (۳) چنانچه در رسائل رسل نوشته شده است كه اينك من رسول خود را در پیش روی تو میفرستم که راه تو را در پیش تو آراسته گرداند (۳) صدای فریاد کننده ایست در بیابان که طریق خداوند را مهیا سازید و راه هایش را مستقیم نمائید (۴) چون يحيي بیابان غسل تعمید میداد و بغسل توبه بجهة آمرزش گناهان امر مینمود سكنهء مرزو بوم یهودیه و اورشلیم نزد وي بيرون رفـتـه معترف (ه) و تماميء بخطاياي خويش گشته همه بوساطتش غسل تعمید در رود اردن می یافتند (1) و يحيي را لباس از پشم شتر و کمربند گردِ کمرش از چرم و خوراک از ملخ عسل بری میبود (۷) و اعلام مینمود و میگفت که مي آيد شخصي بعد از که از من تواناتر است و من لائق آن نیستم که خم شده دوال نعلینش را گشایم (۸) و بدرستی که تعمیدِ من شما را بآب است لیکن او شمارا بروح القدس و در این ایام واقع شد که عیسی از ناصرة جليل

و

من

M

(9)

تعمید خواهد داد * آمده بوساطت يحيي در رود اردن غسل تعمید یافت (١٠) و في الفور از آب

بر

[ocr errors]

آمده دید که افلاک شکافته و روح چون كبوتري بر وي نزول نمود (11) وهاتفي از عالم علو میگفت که توئي فرزند محبوب من که از او خوشنودم * (۱۲) و در لحظه به بیابانش اخراج نمود (۱۳) و در آن بیابان مدت چهل روز از شیطان امتحان می یافت و در میان وحوش بسر برده ملائکه اش پرستاري

روح

مینمودند * (۱۴) و بعد از گرفتاري يحيي عيسي بناحيه جليل آمده بشارت بملكوت خدا میداد (۱٥) و ميگفت بدرستي که وقت کامل شده است و ملكوت خدا نزديك است پس توبه نمائید و باین بشارت خجسته اعتقاد (11) و در اثنای عبور بر کنار درياي جليل شمعون و برادرش آندریاس را كة دام در دریا می انداختند از آنجا که ماهی گیر میبودند (۱۷) عیسی آنها را گفت که بعقب من آئید که من شما را مردم گیر خواهم گردانید تعلل دامهاي خود را گذاشته ویرا تعاقب نمودند (۱۹) و اندکی

آرید

دید

(11)

(۱۸) پس بي

[ocr errors]

وي

*

از آنجا پیشتر رفته یعقوب ابن زبدي و برادرش یوحنارا دید که در کشتي دامهاي خود اصلاح مي نمودند (۲۰) ایشان را نيز في الفور دعوت نموده آنها پدر خود زبدي را با مزدوران در کشتي گذاشته بعقب وي روان گردیدند (۲۱) و داخل كيرناحوم گشته در روز نسبت بی تامل داخل مجمع گشته وعظ کردن گرفت (۳۲) و از تعلیم وي متحیر میبودند زیرا که مقتدرانه ایشان را تعلیم مینمود نه بر سیاق نویسنده گان (۳۳) بود در مجمع ایشان شخصي که به روح خبیثه بود او فریاد نموده گفت (۲۴) اي عيسيء ناصري بگذار مارا با تو چه کار است آیا که بجهة پامال نمودن ما آمده من تو را می شناسم كه كيستي اي بر گزیده خدا (۲٥) پس عيسي نهیب نموده گفت ساکت باش و از وي بيرون آي (٢٢) که آن روح خبیث او را مرتعش کرده و بآواز درشتی فریاد نموده از وي بیرون آمد (۲۷) و همه گي بطوري متعجب گشته که از یکدیگر سئوال مینمودند و میگفتند که این چیست و این چه تعمیم نــو است که بر ارواح خیبته باقتدار حکم میکند و آنها اطاعتش مینمایند (۳۸) و از آن وقت آوازه وي در همه گي اطراف جلیل پیچید - (۲۹) و در

ވ

[ocr errors]

آن وقت از مجمع بیرون آمده با یعقوب و یوحنا بخانه شمعون و اندرياس

در آمدند (۳۰) و مادر زن شمعون تب نموده خوابیده بود همان دم ویرا در باره او خبر دادند (۳۱) و او آمده دست او را گرفته بر خیزانیدش که

في الفور تب او زائل شد و بخدمتشان مشغول گردید * (۳۲) و چون شبانگاه که آفتاب غروب نمود جمیع بیماران و دیوانه گان را نزد وي حاضر کردند (۳۳) و همه گيء ساکنان آن بلاد بر در جمع آمدند (۳۴) و بسياري از آنانرا که بامراض مختلفه گرفتار میبودند شفا بخشیده و دیوان بسياري را اخراج

نمود لیکن دیوان را اجازت نداد که از شناسائي وي تكلم نمايند

بر

خاسته بیرون

(۳۵) *

شتافت و در ویرانه بنماز مشغول

و

سحرگاهان قبل از صبح گشت (۳۶) و شمعون و کساني که با وي بودند بعقب او روان گردیدند (۳۷) پس ویرا یافته گفتندش که تمامي خلق در جستجوي تو ميباشند (۳۸) و ایشانرا گفت که باید به قراء قریبه رفته ایشانرا نیز اعلام نمائیم زیرا که بجهة این کار بیرون آمده ام (۳۹) و پیوسته در همه گيء جلیل در مجامع آنها اعلام مینمود و دیوان را اخراج میکرد * (۴۰) که ناگاه مبروصي نزد وي آمده و از او استدعا نموده پیشش بزانو در آمده گفت چنانچه خواهي تواني که مرا طاهر سازي (۴۱) عيسى ترحم فرموده دست دراز کرد و او را لمس نموده گفت میخواهم طاهر شو (۴۲) که دفعتا بعد از تكلم وي برص زائل گشته طاهر

من

گردید (۱۴۳) پس في الفور او را سفارش نموده روانه گردانید (۴۴) ویرا گفت که زینهار هیچ کس را مطلع نساخته بلکه شتافته خود را بکاهن بنما و آنچه موسي مقرر کرده است بجهة تطهیر خویش بتقدیم رسان تا آنکه شهادتي باشد بر ایشان (۴۵) لیکن او بیرون شتافته شروع نمود بندا کردن بسیار و بمشهور نمودن آن مقدمه بنهجي که آشکارا نمي توانست بعد از آن داخل آن شهر شود پس در اماکن غیر مسکونه بسر میبرد و مردم از هر طرف بنزد وي

[blocks in formation]

باب دویم مشتمل بر بیست و هشت آیه

(۱) بعد از چند روزي بار در کپرناحوم داخل گشته

و چون بودنش در

خانه

بسمع خلق رسيد (۲) في الفور خلق بسياري جمع آمدند بحيثيتي :

« PreviousContinue »