Page images
PDF
EPUB

اماكن قريبة بدر نیز بالمره گنجایش ایشانرا نداشت و او با ایشان بکلام تكلم مینمود (۳) پس مرتعشي را که چهار کس او را برداشته بودند بنزد وي آوردند

(۴) و چون از کثرت انبوه ممکن نبود که او را بنزد وي آورند پس سقف مكاني را که در آن نشسته بود برداشته و شکافته تختي را که مرتعش بر آن خوابیده بود بزیر آوردند (ه) و عيسي اعتقادِ آنها را مشاهده نموده آن مرتعشرا گفت اي فرزند گناهان تو آمرزیده شد (1) و در آنجا تني چند از نویسنده گان نشسته بودند که در دل خود می اندیشیدند (۷) که چرا این شخص چنین بكفر تكلّم مینماید کیست که تواند آمرزید گناهان را جز خدا وبس (۸) که في الفور عيسي در روح خود یافت که آنها چنین تصور نموده اند ایشانرا گفت چرا اینچنین تصورات مینمائید (1) آیا گفتن كدام يك بمرتعش اسهل است گناهان تو آمرزیده شد یا آن که گفتن برخیز و تخت خود را برداشته روان شو (۱۰) لکین تا بدانید که فرزند انسانرا بر زمین قدرت عفو گناهان هست پس مرتعش را فرمود (۱۱) که تو را میگویم برخیز و تخت خود را برداشته بخانه خود روان شو (۱۲) در ساعت برخاسته و تخت را برداشته در پيش روي همه بیرون شتافت چنانکه همه گي تعجب نموده و خدارا تمجید کرده می گفتند که هرگز چنين امري را مشاهده ننموده بودیم * (۱۳) و باز بگذاره دریا بیرون رفته و تمامي خلق بنزد وي آمده او ايشانرا تعلیم میفرمود (۱۴) و در اثناي راه ليوي ابن حلفا را دید که در گمرک خانه نشسته است ویرا گفت متابعتم نما او برخاسته بعقب وي روان گردید (١٥) و در هنگامی که عيسي بجهة تناول غذا در خانه وي نشسته بود تني چند از باج گیران و معصیت کاران با عیسی و شاگردان وی نشسته بودند زانرو که هر چند بسیار بودند پيروي مينمودند (۱۲) و چون نویسنده گان و فریسیان او را دیدند که با باجگیران و گناهکاران تناول مینماید تلامیذ ویرا گفتند که بچه جهت با عشاران و تباه کاران اکل و شرب مینماید (۱۷) و عيسي اين سخن را

مي

W

[ocr errors]

اتفاقاً

استماع نموده ایشانرا گفت آنان که صحیح اند احتیاج بطبيب ندارند بلکه آنان که مریض اند و من نیامده که راستانرا دعوت نمایم بلکه تا گناه کارانرا

ام کا

C

C

بسوي توبه بخوانم * (۱۸) و شاگردان يحيي و فریسیان پیوسته صائم میبودند آمده گفتند پس نزد وي میدارند و شاگردان تو صائم نمي شوند (۱۹) عيسي آنها را فرمود که آیا ابناي بیت السرور را ممکن است مادامي که داماد با آنها است روزه دارند بدرستي که هنگامی که داماد را با خود دارند روزه نمي توانند گرفت (۲۰) لیکن ایام خواهد آمد که داماد از میان آنها برداشته شود آنگاه در آن ایام روزه خوهند داشت (۲۱) و هیچ کس از کرباس درشت وصله بر پیراهن کهنه نمي گذارد و الا آن نو کامل کننده کهنه از او فرا مي گيرد و آن دریده گي اقبح تر مي گردد (۲۲) و هیچ کس باده نورا در خيکهاي کهنه نمي گذارد و الا آن

است که شاگردان يحيي و فریسیان روزه چون

ي

C

[ocr errors]

(۲۳) *

[ocr errors]

شراب نو آن مشك ها را بدرد و شراب بریزد و مشکها ضایع گردد بلکه می تازه را در خيکهاي نو بايد ريخت اتفاقاً در روز سبتي از ميان کشت زاری عبور میکرد و شاگردان وي در اثناي راه شروع بخوشه چيني نمودند (۲۴) پس فریسیان ویرا گفتند که ملاحظه نما که بچه قسم عمل غير شایسته را در روز سبت بجا می آورند (۲۵) و او ایشان را گفت که آیا گاهي مطالعه ننموده اید آنچه دارد بعمل آورد چون محتاج محتاج گشت و گرسنه گردید او و کساني که با وي بودند (۲۶) که چگونه در خانه خدا در زمان ابیاتار کاهن بزرگ در آمده و نانهاي تقدمه را که بر غیر کهنه تناول آن جائز نیست خورد و به آنهائی که با وي بودند نیز داد (۲۷) پس ایشانرا گفت که سبت بجهة انسان مقرر شده است نه انسان بجهة سبت (۲۸) پس فرزند انسان

وه

سبت هم میباشد خداوند يوم

باب سیوم

*

مستمل برسي و برسي و پنج آیه)

(1) پس باز در مجمع داخل گشت و بود در آنجا مردي که دست او خشك

وي

شده بود (۲) و آنها مترصد میبودند که شاید او را در سبت شفا بخشد تا بر ادعا نمایند (۳) پس آن مردِ شل دست را گفت که در میانه به ایست (۴) و آنها را فرمود که در روز سبت آیا عمل نیکو نمودن جائز است یا عمل زشت نفسي را نجات بخشیدن یا هلاک نمودن آنها خاموش گردیدند (ه) و باطراف بخشم بر آنها نظر افکنده زانرو که از سنگدلي آنها غمگین شده بآن مرد گفت که دست خود را دراز کن و او آن را دراز نموده که دست او چون دست دیگرش درست گردید (1) و فریسیان بیرون شتافته

*

بي تأمل با هیرودیان در بارهء وي شوري نموده که چه سانش هلاك نمايند (۷) و عيسي با شاگردان خویش بدریا متواري گشته و جمع بسياري از جليل

ވ

و

و يهوديه در قفاي وي روان شدند (۸) و از اورشلیم و ادوميه و آن طرف اردن و از سکنه اطراف صور و صیدون جماعت بسياري بسبب استماع أمور عظیمه که از او صادر میگشت بروي جمع آمدند (و) پس شاگردانِ خود را فرمود که کشتي کوچکي از جهة وي نگاه دارند که مبادا از کثرت ت بر وي صدمه واقعه گردد (۱۰) زانرو که چون جمعي را شفا بخشید

جمعیت

W

بسياري که بمرضها مبتلا بودند بر وي هجوم نمودند که او را مس نمایند (۱۱) و چون ارواح پلیده مشاهده اش مینمودند نزد وي افتاده فریاد میکردند که توئي فرزند خدا (۱۲) و او آنها را بسیار تأکید مینمود که او را شهرت ندهند * (۱۳) پس بر فراز کوهی رفته و هر کس را که میخواست طلبیده و آنها نزد وي آمدند (۱۱۴) و دوازده نفر را مقرر فرمود که با وي باشند که آنها را روانه نماید

هم بجهة وعظ نمودن (۱۹) و هم بجهة قادر گردانیدن بر شفاي مرضها و اخراج

[ocr errors]
[ocr errors]
[ocr errors]
[ocr errors]

الجنه (١٦) و شمعون بيطرسش ملقب نمود (۱۰) و یعقوب پسر زبدي و و يعقوب پسرِ زِيدِي و يُوحَنَّاء

برادر یعقوب که آنها را به بنيرگس يعني فرزندان رعد ملقب ساخته بود

[ocr errors]

(۱۸) و اندریاس وفيلوس و برتلما و متي و نُوما و يعقوب ابنِ حلفا وتدي و شمعون قنعني (۱۹) و یهوداه اسکربوطي که او را تسلیم نمود * پس در خانه

[ocr errors]
[ocr errors]

داخل گشتند (۲۰) و مردم باز باتفاق مي آمدند چنانچه فرصت نان خوردن

هم نداشتند (۲۱) و مصاحبان وي شنيده بجهة باز داشتن او بیرون شتافتند

زانرو که میگفتند بتحقیق که بیهوش است (۲۲) و نویسنده گان که از

[ocr errors]

خلاف

آمده بودند گفتند که او بیلیز بول دارد و دیوان را بوساطت رئیس دیوان بیرون مي نمايد (۲۳) پس آنها را خوانده و در مثالها با ایشان سخن رانده فرمود که چگونه شيطاني شيطاني را اخراج نماید (۲۴) چه هرگاه مملكتي بر خلاف خود منقسم گردد آن مملکت پایدار نخواهد بود (۲۵) و هرگاه خانه بر خلاف خود منقسم گردد آن خانه نیز پایدار نتواند بود ) (۲۶) پس هرگاه شيطاني بر. خود برخیزد و جدا گردد پایدار نخواهد ماند بلکه تمام خواهد گشت (۳۷) و هیچ کس در خانه مردِ قوي داخل گشته نتواند که اموالش را غارت نماید جز آنکه آن مرد توانا را ببندد آنگاه خانه اش را غارت نماید (۲۸) و بدرستي که بشما میگویم که تمامي گناهان بني آدم آمرزیده خواهد شد حتی کفر چندانکه کفر ورزند (۲۹) مگر آن که بروح القدس کفر گوید که هرگز آمرزیده نخواهد شد بلکه مستوجب عذاب ابدي است (۳۰) زیرا که آنها خبیث میباشد * (۳۱) آنگاه برادران و مادر وي

که گفته بودند

آمده

که

[ocr errors]

در وي روح

و بیرون ایستاده نزد وي فرستاده او را طلب نمودند (۳۲) و جماعتي نشسته بودند او را گفتند اینک مادر و برادرانت تورا در

[ocr errors]

بر اطراف وي

من

نشسته بودند

بیرون طلب مینمایند (۳۳) که ایشان را جواب داده گفت که مادر کیست و برادرانم کدام اند (۳۴) پس بر آناني که بر اطراف وي نظر افکنده گفت این است مادر و برادرانم (۳۵) زانرو که هر کس که خواهش خدارا بعمل آورد برادر و خواهر و مادر من است *

باب چهارم مشتمل بر چهل و يك آيه

(۱) و باز بر کناره دریا آغاز تعلیم نمود و جماعت بسياري بر وي جمع

گشته بنهجي که در کشتی داخل گشته بر دریا قرار گرفت و تمامي آن

گشت

جمعت نزديك بدریا در خشکی میبودند (۳) در چيزهاي بسياري آنها را در مثالها تعلیم نمود و در اثنای تعلیم نمودن ایشان را فرمود (۳) که بشنوید بذرگري بجهه زراعت نمودن بیرون رفت (۴) اتفاقاً در اشفاي زرع نمودن بعضي بر کناره راه ریخته و مرغان هوا آمده آنها را خوردند (ه) و بعضي بر سنگلاخ افتاده چنانچه خاك بسياري نداشت و چون در خاک عُمق نداشت في الفور نمو نمود (1) ليکن چون آفتاب طالع گشت [ بجهة حرارت] پژمرده و چون ریشه نداشت خشك گردید (۷) و بعضي در ميان خارها کاشته گردید و همان خار نمو نموده خفه اش نمود و هیچ ثمر نیاورد (۸) و بعضي در زمین نیکو کاشته گردید و رسيد بثمري که نمو نموده و زياد شده بعضی سي و بعضی شصت و بعضی صد چندان ثمر آورد (1) پس آنها را فرمود که هر کس گوش شنوا دارد بشنود * (۱۰) و چون تنها گردید آناني که نزد وي بودند با آن دوازده نفر معنيء مثل را از وي استفسار نمودند (۱۱) و ایشان را فرمود که دریافت نمودن رموز ملکوت خدا بشما داده شده است اما بآناني که خارجي هستند تمامي چيزها در امثال بیان میشود (۱۲) تا پیوسته بنگرند و نه بینند و پیوسته گوش دهند و نه فهمند مبادا که گاهی پشیمان شوند و گناهان ایشان آمرزیده شود (۱۳) پس آنها را فرمود که آیا این مثل را نمي يابيد پس تمامي مثالها را چگونه خواهید یافت (۱۴) بذرگر آن است که کلمه را میکارد (۱٥) و آناني که بر کناره راه اند آنجا است که کلمه در آن کاشته میشود و چون کلمه را مي شنوند في الفور شيطان ميآيد و آن کلمه را که در دلهای آنها کاشته شده است میرباید (۱۶) بهمین وضع آنها که بر زمین سنگلاخ کاشته شده بودند آنان اند که چون کلمه را ميشنوند بخوشنودي في الفورش قبول مي نمايند (۱۷) و در خود ریشه ندارند بلکه چندي مانده چون زحمتي يا تصديعي بجهة آن كلمه واقع گردد بي درنگ لغزش ميبابند (۱۸) و آنها که در میان

۔

خارها کاشته شده بودند آنان اند که کلمه را مي شنوند (١٤) لیکن افکار دنيوي

« PreviousContinue »