Page images
PDF
EPUB

بسیار که راحیل بر فرزندان خود میگریست و از تسلّي کناره میجست چرا که پیدا نبودند * (۱۹) پس چون هیرودیس وفات یافته بود ناگاه فرشته

0 09

خداوند در خواب خود را به یوسف در مصر نمود (۲۰) و گفت برخیز و طفل

[ocr errors]
[ocr errors]

و مادرش را بگیر و بمرزوبوم اسرائیل روانه شو زیرا آناني که دشمنِ جان طفل

وہ

[ocr errors]

بودند وفات یافتند (۳۱) پس برخاست و طفل و مادرش را برداشت بمرزوبوم اسرائیل آمد (۳۲) و چون شنید که ارکلاوس در یهودیه تسلط یافته

[ocr errors]
[ocr errors]

و

[ocr errors]

بر جاي پدر خود هیرودیس [ نشسته است از رفتن بانسو ترسان گشت در خواب ملهم شده بنواحی جلیل انعطاف نمود (۲۳) و در بلدي كه نام که آن ناصره است آمده ساکن شد تا آنچه بواسطهء پیغمبران گفته شده بود کامل شود که به ناصري موسوم خواهد شد *

باب سيوم

مشتمل بر هفده آیه

وه

(۱) اندر آن ايام يحييء تعمید دهنده در بیابان یهودیه ظاهر گشت و وعظ گفت (۲) که توبه کنید که مملکت آسمان نزديك است

مي

نمود * و مي

مي

(۳) زیرا که همین است آنکه بواسطه اشعیاه پیغمبر مذکور شده بود که گفت در بیابان آواز فریاد کننده ایست که طریق خداوند را مهیا سازید و راه هایش را درست گردانید (۴) و خودِ يحيي را لباس از پشم شتر بود و کمربند گرد کمرش مي بود و خوراك وي از ملخ و عسل بري ميبود *

چرمي

[ocr errors]

ون الله

[ (ه) آنگاه ساکنان] اورشلیم و جميع یهودیه و تمام آن مرزوبوم که حوالي

وں

آمدند (1) و بگناهان خود اعتراف کرده در اردن غسل

[ocr errors]

اردن است بنزد وي تعمید از او مي یافتند (۷) و صادقیان از بهر غسل تعميد وي مي آمدند بایشان گفت که اي افعي زاده ها کیست آنکه شمارا خبر داده است که از غضب آینده گریزید (۸) حال ثمرات مناسب توبه بیارید (۱) و در دلهاي خود اندیشه مکنید که مارا

و چون مشاهده کرد که جمعی از فریسیان

[ocr errors][merged small][ocr errors][merged small]

ازین سنگها فرزندان بر انگیزاند) (۱۰) و حال آنکه تیشه بر بیم درختان گذاشته شده است پس هر درختي که ثمره نيکو ندارد بریده و در آتش افکنده

شود (11) من شما را از بهر توبه باب غسل شمارا میدهم

اما آنکه

پس

از من

مي آيد از من تواناتر است چنانکه تواناتر است چنانکه من لائق برداشتن نعلین او نیستم او القدس و آتش غسل خواهد داد (۱۲) اوست آنکه طبقی در دست خود مي دارد و خرمن گاه خود را بر سبیل کمال پاك خواهد نمود و گندم

شما را بروح

[ocr errors]

خود را در انبار جمع خواهد نمود و کاه را در آتشی که اطفا پزیر نیست خواهد (۱۳) آنگاه عيسي از جلیل باردن نزد يحيي آمد تا آنکه از وي

سوزانید

تعميد يابد (۱۴) و يحيي او را ممانعت نمود و گفت بر من لازم است که از تو تعمید یابم و تو نزد من مي آئي (١٥) عيسي در جواب وي گفت که

الحال بگذار که ما را همین مناسب است تا آنکه همه راستي بسر

[ocr errors]

M

تامل

کمال رسانیم پس او را بگذاشت (۱۶) و عيسي غسل تعميد يافته بي آمد که ناگاه آسمان از بهروي شكافته شد و روح خدارا دید

از آب بیرون که مانند کبوتري نزول نمود و بر وي فرود آمد (۱۷) نا گاه آوازي از آسمان رسید باین مضمون که این است فرزند محبوب من که از او خوشنودم *

باب چهارم مشتمل بر بیست و پنج

روح

ވ

[ocr errors]

آیه)

(1) آنگاه عيسي از قوت (۲) پس چهل شبانه روز روزه داشته عاقبت الامر گرسنه گردید (۳) آنگاه امتحان کننده نزد وی آمده گفت که اگر فرزندِ خدائي بفرما تا این سنگها نان شود

به بیابان برده شد تا ابلیس او را امتحان نماید

وي

[ocr errors]

(۴) در جواب گفت نوشته شده است که انسان نه بمحض نان زنده خواهد بهر کلمهء که از دهان خدا صادر گردد (ه) آنگاه ابلیس ببلده مقدسه

*

بود بلکه بهر بردش و بر کنگرهء هیکلش ایستاده نمود (٦) و با و گفت اگر فرزند خدا هستي خود را بزیر انداز از آنکه نوشته شده است که او ملائکهء خود را از بهر تو فرمان دهد که ایشان ترا بر دستهاي خود بر میدارند مبادا پایت را بر

مي

سنگي بزني (1) عيسي باو گفت که نیز مکتوب است که آن خداوندگاري را که خداي تست تجربه مكن * (۸) بار دیگر شيطان اورا بكوه بسيار بلندي برد و تماميء ممالك دنيا و جلال آنها را بر وي نشان داد (۱) و به او گفت همه این اشیاء را بتو خواهم بخشید اگر [زمین] افتاده مرا سجده نمائي (۱۰) آنگاه عيسي بوي گفت دور شو اي شيطان که مسطور است اینکه آن خداوندگاریرا که خداي تست ت پرستش بکن و غیر او را عبادت مکن (11) پس ابلیس اورا بگذاشت که ناگاه ملکي چند آمده خدمتش کردند * (۱۲)

و

و چون

که

عيسي استماع نمود که يحيي گرفتار شده تجلیل باز گشت نمود (۱۳) و ناصرة را وها کرده در کپر ناحوم از کنار دریا بسمت زیولون و نفتالي آمده ساکن شد (۱۴) تا کامل شود آنچه بواسطهء اشعیاه پیغمبر گفته شده گه

[ocr errors]

بود

گفت می (۱٥) ارضِ زبولون و زمین نفتالی از راه دریا آن طرف اردن که جلیل قبائل است (۱۶) آن گروهی که در ظلمت نشسته بودند نور عظيمي را مشاهده نمودند و بر آنها که در نشیمن و ظلمتِ مرگ نشسته بودند روشني درخشان گردید (۱۷) از آن روز عيسي شروع نمود به ندا کردن و گفتن که توبه کنید که مملکت آسمان نزديك است (۱۸) و در آن حالتي كه عيسي بر كنار درياي جلیل گردش میکرد دو برادر را يعني شمعون مسمي بيطرس و برادر او اندریاس را دید که دام در دریا می اندازند از آنجا که ماهيگير بودند (۱۹) بانها گفت در عقب من بیائید که من شمارا آدم گير ميكنم (۲۰) دامها را رها کردند و از پي او روان شدند (۲۱) و از آنجا پیش رفته دو برادر

[ocr errors]
[ocr errors]

133

[ocr errors]

بي

پس

تامل

ديگر را يعني يعقوب ابن زيدي و برادر او يوحنا را دید که در کشتي با پدر خود زبدي نشسته و دامهاي خويش را اصلاح مي کردند آنها را طلب نمود (۳۲) ایشان بسرعت سفینه و پدر خود را ترك نموده در عقب او روان شدند * (۳۳) و عيسي در همه جلیل گشته در مجامع آنها تعليم مي کرد و به بشارت ملکوت اعلام مینمود و از هر قسم مرضي و هر نوع رنجی که در آن مردم

بود شفا

مي

[ocr errors]
[ocr errors]

بخشید (۳۴) و آوازه وي در تمام سر زمین صوریه پیچید و مجموع

خداوندان امراض که به رنجها و دردهاي مختلفه مبتلا بودند و مجانین و مصروعین و فالجين را نزد وي آوردند و آنها را شفا بخشید (٢٥) و جماعت بسياري

[ocr errors]

از جلیل و مدائن عشر و اورشلیم و یهودیه و آن طرف اردن به تعاقب وي

روان شدند *

(1)

و

باب پنجم مشتمل بر چهل و هشت آیه

و چون

نشسته

چونکه آن طوائف را مشاهده نمود بر بالاي كوهي بر آمد بود شاگردان وي نزدش حاضر شدند (۲) پس لب خود را بتكلم کُشاده ایشانرا تعلیم نمود و گفت * (۳) خوشا حال آنان که در روح مسکین اند زیرا که ملکوت آسمان از آن آنهاست (۴) خوشا حال آنان که حزین هستند بجهة آنکه تسلّي خواهند یافت (ه) خوشا حال افتاده گان از آنکه وارث زمین خواهند شد (1) خوشاحال آنان که گرسنه و تشنهء راستي اند که سیر خواهند گردید (۷) خوشاحال ترحم کننده گان که ترحم کرده خواهند شد (۸) خوشاحال پاک دلان که ایشان خدارا خواهند دید (1) خوشا حال صلح کننده گان از آنجا که فرزندان خدا خوانده خواهند شد (۱۰) خوش حال آنان که از براي راستي کشند بسبب آنکه مملکت آسمان از آن آنهاست (۱۱) خوشا حال چون شمارا شما را فحش دهند و زحمت رسانند و کاذبانه هم قسم سخنان

زحمت مي شما

آنکه

افکنده

ناشایسته در حق شما از بهر من گویند (۱۲) شاد باشید و وجد نمائید که اجر شما بر آسمان عظیم است که بهمین طریق انبیائي را که پیش از شما بودند زحمت دادند * دادند * (۱۳) شمائید نمک زمین و هرگاه نمك فاسد شود بکدام چیز نمکین خواهد گردید بلکه مصرفي ندارد جز شود و پایمال مردم گردد (۱۴) شمائید روشني عالم شهري كه بر بالاي كوه بنا شده باشد پنهان نمي تواند شد (۱٥) و هرگز چراغ افروخته را در زیر پیمانه نگذارند بلکه بالاي چراغدان نهند آنگاه بهمه کساني که در آن خانه

که

بیرون

اند روشنائي بخشد (11) باید که روشني شما بر مردم چنان تجلي نمايد تا آنکه اعمال حسنه شما را به بینند و اسم پدر شمارا که در آسمان است تمجید نمایند * (۱۷) تصوّر مکنید که من از بهر ابطال توریت و رسائل انبیا آمده ام از جهة ابطال نه بلکه بجهة تكمیل آمده ام (۱۸) که راست بشما میگویم تا آنکه آسمان و زمین زائل نشود يك همزه يا يك نقطه از شریعت بهیچ وجه زائل نخواهد گشت تا آنکه همه کامل نشود (۱۹) پس هر كسي كه يك حكم از این احکام صغاررا سست نماید و مردم را بهمان معني تعلیم نماید در ملکوت آسمان صغیر شمرده خواهد شد اما هر کسیکه بعمل آورد و تعلیم نماید در مملکت آسمان کبیر خوانده خواهد شد (۲۰) زیرا که بشما مي گويم تا اتقاي شما بر اتقاي کاتبان و فریسیان نیفزاید بهیچ نحو داخل ملکوت آسمان نخواهید شد * (۲۱) شنیده اید که بمتقدمین گفته شده است که قتل مکن و هر کسی که قتل کند مستوجب قضا خواهد شد بشما مي گويم که هر کسی که بر برادر خود بي سبب غضب نماید مستلزم قضا خواهد گشت و هر کسي که ببرادر خود را که گوید مستلزم شورا خواهد گردید اما هر کس که به برادر خود احمق بگوید مستحق آتش دوزخ خواهد بود (۳۳) پس اگر هدیه خود را در قربانگاه بياوري و در آنجا بخاطرت آید که برادر تو از تو گله مند است (۲۲۴) هدیهء خود را پیش قربانگاه رها کن و رفته اول با برادر خود صلح کن بعد از آن آمده هدیه خود را بگذران (٢٥) با مدّعِيء خود تا با او در راه هستی بزودی صلح نما مبادا که آن مدعي تورا حوالهء قاضي نماید و قاضیت بسرهنگ سپارد و در زندان افكنده شوي (٣٦) بتحقیق که با تو میگویم تا فلس آخریرا ادا ننمائی بهیچ وجه از آن مکان بیرون نخواهی رفت (۲۷) شنیده اید که بارباب زمان سلف گفته شده است که زنا مکن (۳۸) لیکن من بشما ميگويم هر کسي که

(۳۲) لیکن من

*

بر زنی از روی خواهش نظر اندازد در هماندم در قلب خود با او زنا نموده

« PreviousContinue »